مقدمه
در شماره پيش، دو مورد از محورهاي آسيبشناسي تربيتي مهدويت مطرح گرديد. در يكي از اين محورها، از دو آسيب، تحت عنوان حصاربندي و حصارشكني و از حالت سلامت، تحت عنوان مرزشناسي بحث شد. در محور ديگر، آسيبها با عنوان كمالگرايي (غيرواقعگرا) و سهلانگاري و حالت سلامت با عنوان سهلگيري مورد بحث قرار گرفت.
اكنون، در ادامه، به بررسي محورهاي زير خواهيم پرداخت:
3. آسيبها: گسست و دنبالهروي؛ سلامت: هدايت.
4. آسيبها: مريد پروري و تكروي؛ سلامت: امامت.
5. آسيبها: قشريگري و عقلگرايي؛ سلامت: عقلورزي.
6. آسيبها: خرافهپردازي و راززدايي؛ سلامت: حقباوري.
7. آسيبها: انحصارگرايي و كثرتگرايي؛ سلامت: حقيقتگرايي مرتبتي.
مقدمه
مكتب شيخيّه (كشفيه - پايين سري) در اوايل قرن 13 ه .ق به وسيله احمد بن زين الدين معروف به ((شيخ احمد احسايي)) (1166 - 1241 ق) پديد آمد. مكتبي كه نه تنها خود دستخوش تحولات زياد گرديد؛ بلكه باعث به وجود آمدن تحولات بسيار ديني و اجتماعي و حتي نظامي در كشور ايران شد و بذر بابيت و بهائيت پاشيده گرديد.
شيخ احمد احسايي، گرچه در حوزههاي علوم ديني حضور داشت؛ اما كمتر به درس اساتيد حاضر ميشد و مدعي بود كه در فراگيري علوم، شاگرد كسي نبوده و تنها آنچه را ميداند از راه خواب به دست آورده است. شاگردان او نيز اين ادعا را درباره استاد خود تصديق ميكردند.(1) اين نكته به رغم آن كه حكايت از نوعي بلوغ و رشد فكري دارد، ميتواند نشانگر نقطه ضعفي نيز باشد؛ زيرا برخي از علوم و معارف، چيزي نيستند كه در قالب الفاظ و مفاهيم قرار گرفته و هر كسي بتواند بدون استاد آنها را به دست آورد. همان طور كه در مورد فلسفه و عرفان هميشه تذكر دادهاند كه خواندن اين درسها، بدون استاد موجب زحمت براي خود و ديگران ميگردد. پيروان شيخيه، چنان در حق شيخ احمد مبالغه كرده كه ادعا نمودهاند: ((شيخ خدمت حضرت حجّت(عج) رسيده است.(2) اين در حالي است كه حتي برخي از بزرگان، به انحراف و بلكه تكفير شيخ احمد، حكم دادهاند.
مقدمه
در شماره پيش، دو مورد از محورهاي آسيبشناسي تربيتي مهدويت مطرح گرديد. در يكي از اين محورها، از دو آسيب، تحت عنوان حصاربندي و حصارشكني و از حالت سلامت، تحت عنوان مرزشناسي بحث شد. در محور ديگر، آسيبها با عنوان كمالگرايي (غيرواقعگرا) و سهلانگاري و حالت سلامت با عنوان سهلگيري مورد بحث قرار گرفت.
اكنون، در ادامه، به بررسي محورهاي زير خواهيم پرداخت:
3. آسيبها: گسست و دنبالهروي؛ سلامت: هدايت.
4. آسيبها: مريد پروري و تكروي؛ سلامت: امامت.
5. آسيبها: قشريگري و عقلگرايي؛ سلامت: عقلورزي.
6. آسيبها: خرافهپردازي و راززدايي؛ سلامت: حقباوري.
7. آسيبها: انحصارگرايي و كثرتگرايي؛ سلامت: حقيقتگرايي مرتبتي.
نوشته حاضر، تقرير سلسله درسهاي ((حديثشناسي مهدويت)) از استاد شيخ نجم الدين طبسي است كه در ((مركز تخصّصي مهدويّت)) وابسته به بنياد حضرت مهدي موعود (عج) در قم، براي جمعي از طلاّب و دانش پژوهان ارايه شده است. از تلاش برادر حجت الله خسروي (از دانشپژوهان كوشاي اين دوره) در تدوين اين درسها، سپاسگزاري ميشود.
بررسي روايتي درباره مادر امام زمان(عج)
يكي از روايتهاي بسيار شايع، قضيّه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(عج) است. ما، در آغاز، فشرده اين داستان و برخي از منابع آن را نقل ميكنيم و سپس به بررسي دو تن از افرادي ميپردازيم كه در نقل اين قضيّه، نقش اساسي داشتهاند و در پايان نيز به اشكالهايي كه از نظر دلالي و سَنَدي به اين روايت وارد شده است، خواهيم پرداخت.
تاريخ زندگاني امام مهدي(ع) در عصر غيبت كبري
اولين قلمرو براي بحث درمقطع تاريخي عصر غيبت كبري(1)، تاريخ زندگاني و سيره يگانه يادگار زهراي اطهر و علي مرتضي، حضرت خاتم الاوصياء، حجّة بن الحسن العسكري(ع) است؛ او كه وليّ خدا، صاحب عصر، امام زمان، فرمانرواي به حق و راستين و خليفه خدا و رسول او بر جن و انس ميباشد.
با توجّه به چالشهاي ياد شده در پنجمين بحث مقدماتي و با توجّه به رسالت اين بحث تاريخي، ناگزير هستيم كه زمينه سازيهاي قرآن، پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را براي ورود مسلمين به عصر غيبت كبري در نظر بگيريم تا بتوانيم زمينههاي آن را در دوران غيبت صغري مورد مطالعه محققانه قرار دهيم.
اين زمينه سازيها را با توجّه به مجموعه شرابط فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ديني حاكم بر آن دوران و در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، و با توجّه به اهداف كلان و اساسي براي امامت حضرت مهدي(ع)، بايد مطالعه و بررسي كرد.
از آن جايي كه حلقه وصل اين امام با مسلمين و پايگاه اصلي آن حضرت، شيعيان ميباشند؛ بايد با وضعيت آنان در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، آشنا شويم تا به يك ارزيابي واقعگرايانه نائل گرديم.
پس بايد رهنمودها و زمينه سازيهاي حضرت مهدي(ع) و سپس مطالعه برخوردها و عكس العملهاي شيعيان و غير آنان در روزهاي اوليه قطع ارتباط رسمي با آخرين امام معصوم(ع)، مورد بررسي قرار گيرد.
بحث ياد شده در اين قلمرو، با زاويه ديدي كه ويژه ...
تاريخ زندگاني امام مهدي(ع) در عصر غيبت كبري
اولين قلمرو براي بحث درمقطع تاريخي عصر غيبت كبري(1)، تاريخ زندگاني و سيره يگانه يادگار زهراي اطهر و علي مرتضي، حضرت خاتم الاوصياء، حجّة بن الحسن العسكري(ع) است؛ او كه وليّ خدا، صاحب عصر، امام زمان، فرمانرواي به حق و راستين و خليفه خدا و رسول او بر جن و انس ميباشد.
با توجّه به چالشهاي ياد شده در پنجمين بحث مقدماتي و با توجّه به رسالت اين بحث تاريخي، ناگزير هستيم كه زمينه سازيهاي قرآن، پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) را براي ورود مسلمين به عصر غيبت كبري در نظر بگيريم تا بتوانيم زمينههاي آن را در دوران غيبت صغري مورد مطالعه محققانه قرار دهيم.
اين زمينه سازيها را با توجّه به مجموعه شرابط فرهنگي، اجتماعي، سياسي و ديني حاكم بر آن دوران و در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، و با توجّه به اهداف كلان و اساسي براي امامت حضرت مهدي(ع)، بايد مطالعه و بررسي كرد.
از آن جايي كه حلقه وصل اين امام با مسلمين و پايگاه اصلي آن حضرت، شيعيان ميباشند؛ بايد با وضعيت آنان در آستانه ورود به عصر غيبت كبري، آشنا شويم تا به يك ارزيابي واقعگرايانه نائل گرديم.
پس بايد رهنمودها و زمينه سازيهاي حضرت مهدي(ع) و سپس مطالعه برخوردها و عكس العملهاي شيعيان و غير آنان در روزهاي اوليه قطع ارتباط رسمي با آخرين امام معصوم(ع)، مورد بررسي قرار گيرد.
بحث ياد شده در اين قلمرو، با زاويه ديدي كه ويژه ...
((فرهنگ عاشورا))، پيوندي عميق و ارتباطي ناگسستني با ((فرهنگ انتظار)) دارد. واقعه عاشورا، زمينهساز و مقدمه ظهور امام عصر (عج) است و معارف و حكمتهاي جاودان آن، در ((ظهور مهدي موعود)) متجّلي است. با بررسي و دقّت، در حديث قدسي ((زيارت عاشورا)) و ((زيارات مربوط به امام زمان (عج)، در مييابيم كه ((نينوا))، معبر ((انتظاراست)) ؛ يعني، براي رسيدن به ظهور مهدي موعود، بايد از گذرگاه كربلا عبور كنيم. زيارت عاشورا نيز در واقع، تحليلي براي معبر بودن نينوا براي انتظار است. درسها و پيامهاي عاشورا، چراغهاي فرا راه شيعيان است تا با ديدي روشن و بصيرتي افزون، منتظر ((ظهور)) باشند و آماده قيام و مبارزه شوند. ((السلام عليك يا ثار الله و ابن ثاره و الوتر اثوتور؛(1)سلام بر تو اي خون خدا و فرزند خونش، واي تنهاي رها شده))
حسين(ع)، خون خدا است كه در ((عاشورا)) به جوشش در آمد و به شريان تاريخ انسان و اسلام، حركت و حيات بخشيد. اين خون خدا از دشت گلگون نينوا، قلبهاي مؤمنان و عاشقان را به تپش درآورد و چنان آتش و شرري به جانها زد كه هرگز سردي و خاموشي نخواهد داشت: ((انّ لقتل اگسغ حرارة ص قلوب اثؤمنغ لاتقَد ابداً))(2). اين رود جاري خون خدا، از آن دشت خونبار، براي هميشه قلب تاريخ را سيراب، زنده و متحرك خواهد ساخت و هرگز نخواهد گذاشت جهل و نادانيها - هر چند مدرن - و حيرت در ضلالت و گمراهي، بندگان خدا را نابود سازد؛ بلكه سرور شهيدان تاريخ، جان خويش را در راه خدا بذل و بخشش كرد؛ تا بندگان او را از تمامي جهالتها و سرگردانيها رهايي بخشد: ((و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من اكهالة و حفة الضلالة))(3). و اين شور آفرينيِ آن اسوه عشق و آزادگي، هيچ خاموشي ندارد و اين حرارت حسيني، سرد يا منحرف نميشود. دشمنان او، بارگاه نورانياش را تخريب كردند و قبر مطهرش را به آب بستند؛ زائرانش را شهيد كردند و دست و پاي آنان را بريدند ... ولي نتوانستند اين ((گرمي و عشق)) و ((شور و شعور)) را از بين ببرند.
مقدمه
از نواي غريبانه استغاثه امام حسين(ع)، سالها و قرنها ميگذرد، اما انعكاس آن را ميتوان در لحظه لحظه تاريخ به گوش جان شنيد، اين فرياد نه تنها رو به خاموشي و افول نگذاشته، بلكه هر روز رساتر و پرصلابتتر، خروش وجوشش آزادگان عالم را افزوده است.
گويا امام حسين (ع) سالها و قرنها چشم به راه دوخته و به انتظار نشسته است؛ تا امام عصر (عج)، ندايش را پاسخ گويد؛ پرچم بر زمين ماندهاش را به دوش گيرد؛ داغهاي كهنهاش را التيام بخشد و آرمانهاي بلندش را لباس تحقق بپوشاند. روز ظهور، هنگام پاسخ به استغاثه مظلومانه امام حسين(ع) است و حضرت مهدي (ع) پاسخ دهنده آن. در اين گستره بيانتها و افقهاي دور آن، كسي به خروش و التهاب فرزندش كه براي رسيدن آن روز، گذر آرام آرام و جانكاه لحظهها را به تماشا مينشيند و روزها و سالها را با چشمان منتظرش بدرقه ميكند وجود ندارد.
به راستي چه رمزي مهر سكوتْ بر لبان بسته و چه سرّي در اين ميان رخ پنهان كرده است؟ چرا ياد امام حسين(ع) هميشه و همه جا، همراه و هم پاي ياد حضرت مهدي (ع) است؟ چرا هر جا سخن از حسين(ع) است، نام حضرت مهدي(ع) نيز رخ ميگشايد؟ چرا عاشورا روز ((ظهور)) است و ياد حسين (ع) آغازين كلام مهدي (ع)...؟
اين گفتار ميكوشد گوشههايي از اين ارتباط و پيوست را، از منظرهاي مختلف و در ابعاد گوناگون بررسي كند و فهرست وار آنها را در چهار بخش (همراه با قرآن، همراه با روايات، ادعيه و زيارات، تشرفات) و يك خاتمه برشمارد تا به عنوان دستمايه برخي از محققان و مبلغان و نيز ابزاري براي تحقيق و پژوهش بيشتر و مقدمهاي براي كشف زوايايي ديگر از حقايق نوراني حيات اين دو امام همام (ع) باشد. گرچه بررسي و تحليل اين پيوستگيها و نيز نتايج و آثار آن، مجالي ديگر و فرصتي فراختر ميطلبد و گشودن گره اسرار اين پيوستگيها، دلهايي راز دان و جانهايي آگاه از آن اسرار را ميطلبد.
مقدمه
انسان در طول تاريخ، هيچ گاه از انديشه و رؤياي ((به زيستن)) فارغ نبوده و نگاه او همواره براي يافتن آيندهاي بهتر و سامان يافتهتر، دوخته شده است.
با آن كه زورمداران و استضعاف گران، هميشه مخالفان رژيم خود را در هم ميكوبند، در بند ميكنند، به زندان مياندازند، به خاك و خون ميكشند و ميخواهند از هر طريق ممكن موقعّيت خويش را حفظ كنند؛ اما مستضعفان به اميد رسيدن به روزي خوش - روزي كه به خواستههاي مشروع خود برسند - زندگي را بر حاكمان ستمگر، سخت و تلخ ساخته و مسير تاريخ را عوض كردهاند. سياه پوست آمريكايي و آفريقايي قيام كرده حقوق خود را ميطلبند. مردم اندونزي، الجزاير و ايران بپا خواسته استعمار و استعمارگران را طرد ميكنند و به حيات آنها خاتمه ميدهند و فلسطينيها به انتفاضه خود ادامه ميدهند.
آرزوي به زيستن و داشتن زندگي آرام، با زندگي بشر عجين بوده و در طول تاريخ، از آن جدا نشده است. او همواره، به فكر چنان روزي بوده و آني از اين انديشه، جدا نشده است؛ گرچه هنوز در ايجاد چنان زندگي مطلوب و ايده آل خود، موفقيتي نداشته است.
رؤياي مزبور در زندگي انسان، به گونههاي مختلفي تبلور يافته و انديشمندان هر عصري، براي تعبير شدن آن، چارهها انديشيده و آن را در قالب ((مدينه فاضله)) مطرح كردهاند كه در آن از نابساماني و دغدغههاي جوامع موجود، اثر و نشاني نباشد. از مدينه فاضله افلاطوني گرفته تا مدينه فاضله فارابي، و از مدينه فاضله كمونيستها و سوسياليستهاي تخيّلي و بهشت موعود آنان، گرفته تا مدينه فاضله عصر روشنگري و انسانمداري ... آنها به خيال خود بشر را از قيد و بند دين و آداب و تكاليف ديني آزاد نموده و انسان را محور همه چيز قرار دادهاند و دين و مذهب انسانيت را پايه گذاري كردهاند.
In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Say: He, Allah, is One
Allah is He on Whom all depend
He begets not, nor is He begotten
And none is like Him